فاطمه خانمفاطمه خانم، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
پیوند مقدس ما پیوند مقدس ما ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

فاطمه خانوم هدیه الهی

اولین خرید عید برای فاطمه خانوم

امسال منتظر نوروزی هستیم که اولین بار حضور دخترمون رو کاملا کنارمون حس میکنیم بنابراین خیلی ذوق دارم. با اینکه عزیزجون زحمت زیادی برای خرید سیمونی کشیدن بعضی لباسای این فصل دخترم براش بزرگه و ما از نمایشگاه بهاره دو لباس خوشگل و شلوار جورابی و جوراب عروسکی و روسری براش خریدم (یادت باشه لباس لی و لباس دامن چین چینی قرمز)  وای منتظرم روز عید بشه و لباسای خوشگل دخترم رو با سلامتی تنش کنم انشاالله   ...
21 اسفند 1393

فاطمه خانوم کچل میشود!

خب این مطلب رو اصلا نمیشد ازش گذشت چون جزو خاطرات باحال از فاطمه خانومه! قرار بود طبق دستورات دینی تو 7 روزگی سر خانوم خوشگل بتراشیم که با توجه به اینکه افتادن ناف (الهی بگردم اینم خیلی خاطره به یاد موندنی بود) تا 13 روزگی طو کشید و گریه های خانوم هم زیاد با مخالفت بزرگترها روبه رو شدیم و چون کار از کار گذشته بود بیخیال شدیم. تو 5 ماهگی موهای فاطمه خانوم شدیدا ریزش داشت به طوریکه هر وقت کلاهش رو بر میداشتم پر از مو بود!! دیگه کم کم موهای دخترم جایگزین شده بود و بلند به خاطر کلاه سرش مرتب عرق میکرد و موهاش بهم میچسبید برای همین با برس نرم روزی چند بار شونه میزدیم (آخی خیلی خانومی دوست داشت). اما بعد ازظهر 14 اسفند من و بابایی وقتی بعد ا...
21 اسفند 1393

انتظار دندون در آوردن

خب گفته بودم که فاطمه خانوم چقدر وحشتناک گریه میکرد بنابراین ما از دوماهگی بنا رو گذاشتیم بر اینکه خانوم میخوان زودتر از هم سن و سالاشون دندون درارن! چون از دهنش آب میومد بله! یعنی الان 5 ماهه منتظریم  یه هفته ای میشه که گلاب برتون اس ... هم شده و دیگه در و دیوارم میخواد به لثه هاش بگیره آخییی الهی مامان قربونش بره. شبا هم که هر یه ساعت بیدار میشه جیغ میکشه و گریه میکنه دختر گلم مامان بیصبرانه منتظر شکفتن دندونای صدفی کچولوت هست ...
21 اسفند 1393

تاخیر زیاد!!!

سلام به همه دوستان و به دختر گل و نازم فاطمه خانومی! از آخرین پستم 5 مااااه میگذره! و این خودش نشون میده که دختر گل گلاب من چقدر کار داشته که مامان فرصت نوشتن نداشته یعنی اصلا مغزم برای نوشتن هم کار نمیکرد خب حالا که اومدم سرکار وقتی میرم خونه کلی کار دارم و در واقع سرکار اومدن برام شده اوقات فراغت الان مامان جون مهربون از دختر گلم مراقبت میکنه، انشاالله همیشه سالم باشن خداییش بار سنگینی رو از دوشم برداشتن؛ آخه از 4 ماهگی همش حرص خوردم  که چه جوری دخترم رو که خیلی بهم وابسته هست و مدام گریه میکنه تنها بگذارم. فاطمه خانوم شما جوری بودی که من اگه نیم ساعت پیش مامان جون یا عزیزجون تنهات میذاشتم غوغا میکردی! اصلا تا سه ماه اول وقت...
21 اسفند 1393
1